من برای صبرتون یه یا علی می خوام. همـــــِین !
عقیق
گاهی فکر می کنم.
گاه گاهی فکر می کنم که چه کم فکر می کنم.
و هر از چند گاهی فکر می کنم که چه خوب است کم فکر می کنم.

آخرین مطالب


۱۴:۳۶۲۳
اسفند

طی شد این عمر تو دانی به چه سان
پوچ و بس تند چنان باد دمان
همه تقصیر من است این که خود می دانم
که نکردم فکری
که تعمق ننمودم روزی،ساعتی یا آنی
که چه سان می گذرد عمر گران


احسان متین رزم
۱۶:۵۷۲۱
اسفند

جعفر پناهی هم در خانه فرهنگ زوریخ برنده جایزه هنر برای آزادی شد.
خانم سلاله نمی دونم چی چی فعال حقوق زنان جایزه ایشون رو تقدیم کرد.
بنیاد فیر پلی
امسال تشکیل شده و به ایشون جایزه داده !!
خانم نولیاندا فلان ، رقصنده آفریقای جنوبی دیگر برنده این جایزه بود و از سفیر کشورش جایزه خود را دریافت کرد.
چند نکته:

1- شاید باید خدا را سپاسگذار باشیم که همه دنیا دارند به ما جایزه می دهند. جایزه صلح نوبل - جایزه های فیلمی پیاپی و الان هم جایزه هنر برای آزدی؛ اما این سوال باقی است که چرا این جایزه ها را فقط به بعضی دهند. بعضی که حتی شاید یک شهید هم   نداده اند که هیچ، ندیده اند.

2- خانه فرهنگ زوریخ، باید هم محل جایزه ایشان باشد چه اینکه فرهنگ ایشان بیش از آنکه متعلق فرا روایت اسلام و ایران باشد متعلق به همان طرف ها است. زوریخ و... فقط سوال باقی است که این آقای زوریخ پسند چکار داشته بیاید ایران و دموکراسی تحویل مردم ما بدهد؟!

3- از جنس فعالیت سیاسی و فرهنگی ایشون بیش از این هم انتظار نمی رفت. باید یه فعال حقوق زنان پیدا بشه به این فعال هنرمند سیاستمدار فرهنگبد جایزه اش را تقدیم نماید. شنیده بودم مردی در این عرصه پیدا نمیشود، به تجربه ثابت شد. 

4- بنیاد فیر پلی هم جایزه ایشان را داده است. همین امسال هم تشکیل شده. و همه به این معنا است که دوستمان در حال بازی بوده است که توپ را به اوت زده. سوال اینجاست که چرا با وی برخورد جدی می شود؟؟؟ او که در حال بازی بوده است !!

5- از خانم نولیندا هم تشکر می کنیم که برای آزادی، هنر مندی می کنند آن هم در آفریقای جنوبی که زندان های ماندلایش معروف است.


آری ای عزیز ! یکی برای رسیدن به آزادی جان فشانی می کند و دیگری می رقصد.

یکی را "در آسمان دهیم به هم ما نشانشان" و دیگری را در زوریخ و اسکار و...

یکی را بوسه ملک نشاید و دیگری از بوسه آنجلینا بر خود ببالد.


جعفر پناهی


احسان متین رزم
۱۵:۰۵۱۴
اسفند

14 سالی میشد که چادر رو کنار گذاشته بود. همه می گفتند "اینم بالاخره فهمید که اینا همه اش حرفه. بلاخره سرش به سنگ خورد. حیف این همه قشنگی نبود هزار لا پنهانش کرده بودی؟ تو جوونی حالا حالا ها باید پسندیده بشی."

احسان متین رزم
۱۷:۱۳۰۸
اسفند
بهش گفتم نمی دونم چرا از وقتی اومدیم جنوب، حواس پنجگانه ام شش گانه شده.
بهم گفت همه اینجوری می شن انگار یکی از بیرون باهات حرف می زنه و دائم پیام می ده.

بهش گفتم نمی دونم امسال چقدر بوی حضرت اباالفضل میاد اینجا؟
بهم گفت منم دارم حسش می کنم.

بهش گفتم می بینی اینجا همه اش آبه. بچه ها رو لب آب ...
بهم گفت بد جوری بوی اباالفضل میاد.

بهش گفتم نا مرد با تیر بار کمین کرده بود و هر کی از لب آب می اومد میزد.
بهم گفت: کمین؟ بد جوری بوی اباالفضل میاد.

بهش گفتم چقدر پرچم اینجا است. چه خبره؟
بهم گفت: این پرچم علمداره هنوز رو زمین نیافتاده.


بهش گفتم این راوی چی داره می گه؟ حسین خرازی و دست؟
بهم گفت: دست؟ بد جوری بوی اباالفضل میاد.

بهش گفتم اون حرم رو ببین اونجا ساخته اند.
بهم گفت ای اهل حرم میر و علمدار نیامد.


بهش گفتم این چیه اینجا جلوی در گذاشته اند. یه منبع سوراخ سوراخ.
بهم گفت: منبع آب ؟ ولی ای قوم شما تیر به مشکم نزنید.

بهش گفتم خوب جوری بوی اباالفضل داره میاد.
بهم گفت نه دیگه. چشمات رو ببند یه نفس عمیق بکش سرتو بنداز پایین
زجا بر خیز ای ابرو شکسته               نشسته در برت پهلو شکسته
احسان متین رزم
۱۷:۴۴۰۶
اسفند

در تجربه معلمی مختصرم چند چیز را از همه دشوار تر یافتم؛

سری به صفحه درس مدرسه بزنید

احسان متین رزم
۱۵:۳۰۰۶
اسفند
یکی می ره و دیگری یک می اضافه تر. 

یه اندازه یک دم دوحرفی فاصله است از رفتتش تا مردنم. 

 من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

دریافت فایل
سایز فایل:1.26 مگابایت




احسان متین رزم
۱۳:۱۹۲۶
بهمن

عازم مصارع العشاق هستم . 

همانجا که مقربترین عاشقان خدا خون خود را به آسمان ریختند.

خاکش هم حتما اسراری دارد.

هر سال هزاران دل، خود را به آن خاک عرضه می کنند به امید آنکه انتخاب شوند و جرعه ای از آن راز بیاشامند؛

هر سال نزدیک بهار، "محرم اسرار عاشقان خدا" بودن را در مصارع العشاق به مزایده می گذارند

تا پر دلترین روزگار را برگزینند و جرعه نوش عشقش گردانند. 


 هر جا ولی خدا برای احقاق حقی بزرگ دل می طلبد . جان می ستاند کربلایی است برای اهل آن زمان

تا عیار عشقشان آزموده شود.


تا سال ها متعشقین عالم (آن ها که خود را بعاشقی زده اند)، بیایند و ادای عاشق پیشگی در بیاورند.


ما هم می رویم تا فریاد حضور را را در گوش خاک کربلای آخرالزمان زمزمه کنیم.

ببینیم اینبار شهیدان که را بر می گزینند.

ما می ارزیم که شاهد یک قهقهه مستانه باشیم یا نه ؟

یارب مباد دست رد بر سینه هیچ عازمی

یارب مباد دستی خالی در برابر چشمی مشتاق

یارب مباد خونی در رگ در برابر یک فریاد

هنوز خوب که گوش می کنیم فریاد هل من ناصر خون خدا را می شنویم

هنوز خوب که گوش می کنیم فریاد مظلومیت گردان حنظله را در کانال می شنویم.

باید رفت کمی نزدیک تر، شاید کاری از دستان خالی ما هم بر آید.

هر سال نزدیک عید نجوایی به گوش می رسد:

من کان فینا باذلا مهجته و موطنا الی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فاننی راحل مصبحا ان شا الله

می رویم تا شاید فردا روزی که اماممان عزم رحیل کند و ما هم ...


دعایم کنید برگشتم قلمم بنویسد:

ما اطیب طعم حبک و ما اعذب شرب قربک.


یک جرعه تعشق




احسان متین رزم
۱۵:۳۷۲۴
بهمن

عقیق من همراه همیشگی من است.

بخشی از هویت  من ؛

من را در هویت از غیر من جدا می کند.

من را به دلیل عقیقم ریاد سرزنش می کنند،

اما از شما چه پنهان که برخی هم مرا به خاطر عقیقم دوست می دارند.

می گویند نشان ایمان است. التختم بالیمین

اما برای من نشان ماندگاری است.

گاهی مرا از کارهایی باز می دارد و گاهی به کارهایی وادارم می کند.

هنگام هجمه دشمن یه من قدرت می دهد و از لغزش بازم می دارد.

تا این نشان را دارم نمی توانم هویتم را فراموش کنم، آنرا تکذیب کنم ویا اینکه از هویتم صرف نظر نمایم.


تصمیم گرفتم که در عالم مجاز هم عقیقی در بر کنم تا در این فضا نیز از آن تمتعات آن بی بهره نمانم.

با یاد او و یاریش

من و عقیقم

احسان متین رزم
۲۱:۱۲۱۹
بهمن

هشتی آخر خط اعدامیاست.

اعدامیا رو یکی دو شب قبل از اعدام می برند تو  بند هشت برای قرنطینه که مبادا ...


گویند که محل ملاقات را هم زیر هشتی گذاشته بودند برای اینکه شاید زندانی زیاد خوش به حالش نشه بابت اون ملاقات و یادش باشه  آخر خط، همین هشتیه است.

وقت ملاقات داد می زدن زندانی فلانی زیر هشتی ملاقات داری.


 دلم1:

چندتا از رفقا دارن می رن زیر هشتی ملاقاتی دارند. براشون دعا کنید طاقت بیارند. 


دلم2 :

بین ما مردم ایران نود ونه درصد

عدد حاجتمان پنج نباشد هشت است


هفت بیتاب ترینت، لب پایین من است
 گر به رویش لب بالایی مرقد، هشت است

دلم3 :
یه تیکه از بهشت خداست صحن گوهر شادت
پر فرشته جامونده رو پنجره فولادت

دلم 4:
رویای زیبای شبای خستگی هامی ....

دلم 5:
یاد اونوقت ها که با بچه ها از حرم بر می گشتیم
آی آدما بشارت، اومدیم از زیارت
زیارت کسی که برده دلو به غارت

دلم 6:
....

به هشت نرسید


امام رضا

دریافت فایل
سایز فایل:3.01 مگابایت


احسان متین رزم
۱۸:۴۳۱۷
بهمن

رفیق آدم مثل صابون هم باشه خیلی خوبه

1- همنشینی باهاش تو رو تمیز و خوشبو می کنه؛

2- به خاطر تو حاضره چرک بشه و بره ولی کارش رو انجام می ده؛

3-کلی باهاش کلنجار می ری اما بالاخره تمیز می شی؛

4- وقتی باهات مواجه می شه از خوشحالی کف می کنه؛

5- وقتی حباب میشه و عکس تو توش می افته آرام بالا می بردت؛

6- تو اوج درگیری گاهی عکس خودتو بهت نشون میده؛

7- با همه حرف و حدیثایی که داره ولی نمی تونی بیخیالش بشی؛

8- بعضی وقتا بد جوری بهش نیاز داری، وقتی نباشه کلافه ای و حوصله هیچی رو نداری؛

9-همه جوره اش پیدا میشه اما عموما هیچی اون صابون اولیه نمیشه؛

10- البته هر صابونی بوی خودشو داره؛


ما که خوبشو داریم

خدا رو شکر

احسان متین رزم